روز بلاگ!! :)

این چند هفته از چند جهت برای من خیلی خوب بوده،

یعنی خدا لطفش رو همینجوری بی حساب سرازیر کرده سمتم.

الحمدلله

پ ن :

هل من مزید؟

#end

و یکی از دردهای بزرگ هم اینه که بعضی وقتا، با حقیقت ها جلوی حقیقت گرفته میشه،

که یکی از مصادیقش میتونه این قضیه باشه که آدما بخشی از یکسری حقیقت ها رو به طور خیلی قشنگ به عرصه ی نمایش میزارن که به طور لطیفی باعث میشه برخی حقایق پوشونده بشه. فعلا حوصله مثال زدن ندارم ولی مثالهاش رو میتونید توی سبک زندگی، ازدواج و خیلی جاهای دیگه پیدا کنید.

این آدما میتونن عمدا اینکار رو بکنن و یا اینکه قصد بدی نداشته باشن و با نیت خوب اون چیزایی رو که فهمیدن را ابراز کنن،

خب آخه آدم خوب، وقتی همه حقایق رو نمیدونی چرا گفته هات رو مطلق میدونی،

اینجوریه که بخشی از حقیقت کشیده میشه روی حقیقت.

پ ن :

مخاطب صحبتم همه هستن، چه اون فامیلی که ....، یا اون دوستی که ... یا اون استاد و خطیبی که...

#end

به علاوه این که "به عقیده ی بعضیا متن کمتر از ده درصد توانایی انتقال کامل ارتباطات رو داره و توی اون نود درصد خطاش، ممکنه به طور ناخواسته باعث انتقال مفهوم اشتباه و حتی رنجوندن آدما و بعضا خودت بشه" ، گاها فکر میکنم که این نوشتارهای آنلاین، خیلی کمتر از ده درصد ظرفیت این رو دارن که تو، توش خودت باشی. خب وقتی نمیتونی بیش از نود درصد خودت را اینجا بنویسی(با فرض توانایی انتقال صد درصد حتی)، این سوال پیش میاد که آیا اینجا به دردی هم میخوره؟!!

آخه همه چیز رو به همه کس نمیشه گفت که، والا
البته این مسائل توی قدیم هم بوده،
"اینقدر هی رفتن از این فیثاغورث بدبخت پرسیدن: قضیه چیه؟ قضیه چیه؟ که مجبور شد بشینه این چرت و پرت های مثلث قائم الزاویه و مربع وتر رو به عنوان قضیه تحویلشون بده"
بابا ول کنین، بزارین ملت به درد خودشون بمیرن!!!!
بعد حالا فعلا جریانات مربوط به نیوتن بماند...

#end

خب.

در صورتی که موفق بشم برم کربلا و موفق بشم برگردم دو حالت پیش میاد.

یا دَرِ اینجا را تخته میکنم، یا بازم ادامه میدم.

خب دیگه...

آقا، یکی از دوستان یه سوال جالب انگیزناکی مطرح کرد، که شاید خیلی ها بهش فکر کرده باشن و شاید هم براشون چالشی باشه واسه انتخاب راه بهتر!

سوال اینه که شما اگه بخواین یه وصیت نامه تنظیم بکنین که تا قبل از مرگتون به هیچ عنوان باز نشه، و بعد از مرگ حتما باز بشه، چه راهکارهایی پیشنهاد میدین؟؟ نظر بدین لطفا.

پ ن: 

شاید بعضی راه ها خیلی خوب باشن، ولی امکانات خاص خودشون را میطلبن، فعلا نمیخوام توضیح بیشتری برم تا ذهنتون در مسیر ذهنی من قرار نگیره و خراب نشه!

واسه خودم هم سوال شده الان که، راه بهتر کدومه :)

#end

تو

که در فکر منی

مرگ مرا سر برسان

انتظار همه را نیز به آخر برسان

همه پرورده ی مهرند و من آزرده ی قهر

خیر در کار جهان هست............................................

#end

هر چه در تصویر خود بهتر نگاه انداختم

                    بیشتر آینه را در اشتباه انداختم

زندگی تصویر بود ای عمر، برگردان به من

                    سنگ هایی را که در مرداب و آب انداختم

عشق با من نابرادر بود، چون عاقل شدم

                    یوسف خود را به دست خود به چاه انداختم

تا دل پرهیزکارم را ببینم توبه کار

                    با شعف خود ر در آغوش گناه انداختم

سربرون آوردم از مرداب، رو بر آفتاب

                    چون حباب از شوق آزادی کلاه انداختم

نظری-آنها-حباب

#end

دوش  در  خواب   تو  را  بر  سر  بالین  دیدم         سایه   گل   به  سرم  بود چو بیدار شدم 

#end

مستی آن نیست که در سلسله یِ انگور است

                              این همه مستی و مستانگی از می دور است

هر چه از باده و پیمانه و ساغر گفتند

                              شک نکردیم که خالِ لبِ تو منظور است

شرحِ مجنونی ما را همه شیرین گفتند

                              عشق آن است که در صحن شما مقدور است

بویِ فردوس، هوای حرمت را دارد

                              عرش از آمدنش روی زمین معذور است!

شرح این شور به چشم همگان پیدا نیست

                              سِرّ این سوز بر آسوده دلان مستور است

به دل سنگ خودت نقش قدمگاه بزن

                              راه فیروزه شدن از خود نیشابور است

طوس را سرمه یِ چشمان ملائک کردند

                              این چنین است خراسانِ شما مشهور است

شاعر: الهه بیات مختاری

پ ن: 

خودم تایپ کردم!

#end

Get Adobe Flash player